سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، دانشمند نمی شود، تا اینکه . . .در برابر دانشش چیزی از کالای پست دنیا نگیرد . [امام علی علیه السلام]
حضرت امام حسین (علیه السلام)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نهم محرم

تاسوعا؛ بزرگداشت اسوه رشادت و پایمردی
 
 
تاسوعا؛ بزرگداشت اسوه رشادت و پایمردی  
 
 
 
 
   
 
 
    نهم ماه محرم، روز تاسوعا، منتسب به غیرت و ساقی دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) است، تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار، ادب و دلاوری بزرگ مردی است که با گذشت بیش از هزار و چهارصد سال ، هنوز تاریخ، روشن از کرامتهای اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است.
   
   
 
 
     

نهم ماه محرم، روز تاسوعا، منتسب به غیرت و ساقی دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) است، تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار، ادب و دلاوری بزرگ مردی است که با گذشت بیش از هزار و چهارصد سال ، هنوز تاریخ، روشن از کرامتهای اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است.

آن سردار فداکار با لبی تشنه و جگری سوخته، پا به فرات گذاشت، اما جوانمردی و وفایش نگذاشت که او آب بنوشد و امام و اهل بیت و کودکان تشنه کام باشند، لب تشنه از فرات بیرون آمد تا آب را به کودکان برساند.

دستان ابواالفضل(ع) قلم شد و این دستها برای آزادگان جهان علم گشت و عباس آموزگار بی بدیل فتوت و مردانگی در تاریخ شد.

در این روز علاوه بر شهادت حضرت ابوالفضل(ع) وقایع دیگری نیز که متصل به حماسه عاشورا هستند، رخ داده است که یکی از آنها ورود شمر به کربلا است.

شمر بن ذی الجوشن که در دشمنی به اهل بیت پیش قدم تر از دیگران بود و با حرارت ویژه ای در واقعه کربلا حضور یافت، نامه شدید اللحن عبیدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رساند و او را از منظور عبیدالله باخبر کرد.

پسر سعد که نسبت به صلح با امام حسین خوشبین و در این راه تلاش زیادی کرده بود، یک باره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزی برای خود نیافت. او یا باید با امام حسین نبرد می کرد و یا فرماندهی را از دست می داد و برای همیشه از دستیابی به حکومت ری محروم می شد.

پذیرفتن هر یک از این دو راه برای او دشوار بود، ولی حب ریاست و هوای نفس ، چنان بر وی غلبه یافته بود که بدون در نظر گرفتن قیامت و موقعیت دینی و اجتماعی امام حسین (ع) و قرابت وی با پیامبر، راه نخست را انتخاب کرد و با این نیت که می توان امام حسین را به شهادت رساند ولی پس از آن ، توبه کرد و در پیشگاه جدش محمد درخواست بخشش نمود، ولی اگر حکومت ری را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسید، تصمیم گرفت که فرمان عبیدالله را اجرا و با امام حسین به نبرد بپردازد. به همین جهت سپاهیانش را آرایش داد و آنان را آماده حمله کرد.

? امان نامه برای ابوالفضل العباس (ع)

شمر، که فرمانده پیادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر کلیدی و پلید واقعه کربلا بود، عصر روز تاسوعا، امان نامه ای از عمر بن سعد برای چهار فرزند رشید و دلاور ام البنین یعنی عباس ، عبدالله ، جعفر و عثمان از برادران پدری امام حسین آورد تا آنان را از سپاه خداجوی و حقیقت طلب جدا سازد.

ام البنین ، همسر حضرت علی دارای چهار فرزند دلاور و فداکار بود که همگی در رکاب برادر و امامشان در کربلا حاضر بودند.

حضرت عباس که بزرگترین آنان است ، از شهرت به سزایی برخوردار بود. وی به خاطر جمال زیبا، قامت موزون ، دلاوری ، غیرت و شجاعت بی مانندش ، به " قمر بنی هاشم" معروف شده بود.

ام البنین از قبیله بنی کلاب بود که شمر بن ذی الجوشن نیز به همین تبار انتساب پیدا می کرد. بدین جهت در عصر تاسوعا به نزدیکی خیمه گاه امام حسین آمد و با صدای بلند فریاد زد: خواهرزادگانم کجایند؟

امام حسین که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید. اگر چه او فاسق است و لیکن با شما قرابت و خویشی دارد.

حضرت عباس به همراه سه برادر خود نزد شمر حاضر شدند و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟ شمر گفت : شما خواهرزادگان من هستید، بدانید تا ساعتی دیگر شعله های جنگ برافروخته شده و از یاران حسین زنده نمی ماند. من برای شما امان نامه ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان هستید، مشروط بر اینکه دست از یاری برادرتان بردارید و سپاهیانش را ترک کنید.

حضرت عباس که کانون وفاداری و معدن غیرت بود، بر او بانگ زد: بریده باد دستهای تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات . ای دشمن خدا، ما را دستور می دهی که از یاران برادر و مولایمان دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاک آنان درآوریم . آیا ما را امان می دهی ولی برای فرزند رسول خدا امانی نیست؟...

? فرمان حمله عمومی

عمر بن سعد، پس از دریافت نامه عبیدالله بن زیاد احساس کرد، اگر در مبارزه با امام حسین تعلل بورزد، موقعیت خویش را از دست خواهد داد و شمر به جای او به فرماندهی سپاه خواهد رسید. بدین جهت در عصر تاسوعا بدون هیچگونه اخطار قبلی و با دستپاچگی تمام فرمان حمله عمومی به سوی خیمه های امام حسین را صادر کرد.

امام در این هنگام خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروی خیمه های خود مشاهده کرد.

آن حضرت ، بلادرنگ برادرش عباس را طلبید و وی را به همراه بیست تن از یاران فداکارش چون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوی سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات کرده و علت آتش افروزی های بی حاصل آنان را جویا گردند. حضرت عباس به همراه یاران امام به سپاهیان دشمن نزدیک شد و از سرکردگان آنان پرسید: منظور شما از این حرکت بی جا و غوغاها چیست؟ آنان پاسخ دادند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمان آمده که باید بر شما عرضه کنیم و آن این است که یا در طاعت او درآیید و با وی بیعت کنید و یا آماده نبرد سرنوشت ساز باشید!

حضرت عباس فرمود: پس قدری تأمل کنید تا من این گزارش را به سرورم برسانم .

حضرت عباس علیه السلام ، پیام دشمن را به امام رساند. امام به وی فرمود: به سوی ایشان برو و از آنان مهلت بخواه که امشب را صبر و کار نبرد را به فردا واگذار کنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقداری بیشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا می داند که من به راز و نیاز با وی و نیایش در درگاهش چه قدر علاقمند هستم .

حضرت عباس پیام امام را به دشمن رساند. عمر بن سعد که مظنون به مسامحه کاری شده بود و شمر را رقیب خود می دید، از درخواست امام سرباز زد و گفت: برای حسین دیگر مهلتی نیست !

اما برخی از فرماندهان سپاه ، از جمله قیس بن اشعث و عمر بن حجاج بر او اعتراض کرده و گفتند: اگر سپاهیان کفر و شرک از ما مهلت می خواستند، ما دریغ نمی کردیم ولی از مهلت دادن به فرزند زاده رسول خدا دریغ می ورزیم؟ لازم است او را مهلت دهید. عمر بن سعد، ناگزیر درخواست امام را پذیرفت و پیام داد که یک شب را به شما مهلت دادم ولی بامدادان فردا اگر بر فرمان امیر، سر طاعت فرود نیاورید، فیصله کار را به شمشیر می سپاریم . در این هنگام ، آرامش نسبی حاکم گردید و هر دو سپاه به خیمه گاه خویش برگشته و منتظر فرا رسیدن روز بعد شدند...

 
 
   
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » موسی مباشری ( پنج شنبه 90/9/10 :: ساعت 11:10 عصر )
»» تاسوعا

نهم محرم را، «تاسوعا» گویند. «تاسوعا» از ریشه «تسع» به معنای نُه می باشد.[1]

  چند روز قبل از تاسوعای سال 61 هـ .ق، عمر بن سعد فرمانده لشکر دشمن، نامه ای در ارتباط با عدم جنگ و صلح با امام حسین به عبید الله بن زیاد ، ـ فرماندار کوفه ـ نوشته بود؛ اما شمربن ذی الجوشن ـ که در آن زمان در کوفه بود ـ ابن زیاد را از این کار باز داشت. عبید الله نیز حرف او را پذیرفت . ابن زیاد نامه ای به ابن سعد نوشت و دستور داد که: اگر حسین بن علی تسلیم نشد، حمله کن و او و یارانش را بکش. به شمر هم گفت: اگر ابن سعد از این دستور سر باز زد، گردن او را بزن و خود فرمانده لشکر باش.[2]
  شمر نامه را پیش از ظهر روز پنج شنبه نهم محرم(تاسوعا) به کربلا رساند. ابن سعد که نسبت به صلح با امام حسین خوشبین بود، به یک باره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزى براى خود نیافت. از سویی او می دانست که امام، تسلیم نمی شود و از طرفی دیگر طرح صلح او با شکست مواجه شده بود. عمر بن سعد دو گزینه در جلوی خود داشت:
1.  نبرد با امام حسین
2.رها کردن فرماندهى که محروم شدن از رسیدن به حکومت ری و گرگان را به همراه داشت.
  پذیرفتن هر یک از این دو راه براى او دشوار بود؛ ولى حبّ ریاست و هواى نفس، چنان بر وى غلبه یافته بود که دنیا را بر آخرت ترجیح داد و راه نخست را انتخاب کرد و تصمیم گرفت فرمان عبیدالله را اجرا کند و با امام حسین(ع) به نبرد بپردازد. به همین جهت در روز نهم محرم بعد از نماز عصر سپاهیان خود را آرایش داد و آنان را آماده حمله نمود.
 
امان نامه
  قبل از حرکت سپاه عمر بن سعد آوردن دو امان نامه[3] برای فرزندان ام البنین گزارش شده است که هر دو ناکام ماند. فرزندان امیر المؤمنین(ع)و اُمّ­البنین یعنی أباالفضل العباس و جعفر و عبد اللَّه و عثمان هر دو امان نامه را رد کردند و این چنین وفاداری خود را به امام حسین(ع) نشان دادند.
  اولین امان نامه از جانب عبد الله بن ابی المحل بود. او به خاطر فامیل بودن با اُمّ­البنین از عبیدالله بن زیاد برای آنها امان گرفته بود. وقتی امان نامه برای این جوانمردان خوانده شد، در جواب گفتند: «ما نیازی به امان نامه تو نداریم. امان خدا بهتر از امان عبید الله پسر سمیه است»[4]
  دومین امان نامه را شمر ـ که او نیز نسبت قوم و خویشی با آنها داشت ـ بازگو کرد و آن وفاداران در جواب گفتند: «خدا، تو و امان تو را لعنت کند. تو ما را امان می دهى در حالی که فرزند رسول خدا در امان نمی باشد.»[5]
  دستور جنگ در روز نهم از طرف عمربن سعد صادر شد؛ در حالی که یاران امام در مقابل یاران لشکر دشمن بسیار کم بودند و جنگی نا برابر در حال شکل گیری بود.
 
کلام امام صادق در وصف تاسوعا
امام صادق در حدیثی درباره این روز فرموده اند:
«تاسوعا روزى است که امام حسین و یارانش در کربلا محاصره شدند و اهل شام در اطراف آنان اجتماع نمودند. ابن مرجانه و ابن سعد از کثرت لشکر خود خوشحال شدند و امام حسین و یاران او را در آن روز ضعیف شمردند یقین کردند که براى حسین یاورى نخواهد آمد و اهل عراق آن حضرت را کمک نخواهند کرد.»[6]
 
دستور حمله
  سپاه عمر بن سعد، به سوى خیمه هاى امام حسین به حرکت درآمدند. امام با مشاهده این صحنه به برادرش عباس بن على فرمود: «ای عباس، جانم به فدایت؛ سوار اسبت شو و از آنها بپرس مگر چه روی داده و برای چه به اینجا آمده اند.»
ایشان به همراه بیست تن از یاران امام به سوى سپاه دشمن رفت، تا دلیل تحرّکات آنان را بپرسد. آنها گفتند: فرمان امیر است که یا حکم او را بپذیرید و یا آماده جنگ شوید. قمر بنی هاشم پیام را به امام رساند. امام به ایشان فرمود:
 
«ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى الْغُدْوَةِ و تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ و نَدْعُوهُ و نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ و تِلَاوَةَ کِتَابِهِ و الدُّعَاءَ و الِاسْتِغْفَار»
«به نزدآنها بازگرد و اگر می توانى تا فردا از ایشان مهلت بگیر و امشب ایشان را از ما باز گردان تا امشب براى پروردگار خود نماز خوانده دعا کنیم و از او آمرزش خواهى نمائیم؛ زیرا خدا می داند من نماز و تلاوت کتابش قرآن و دعاى بسیار و استغفار را دوست دارم»[7]
 
  عباس نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنها شب عاشورا را برای نماز و عبادت مهلت خواست. عمر بن سعد نمی خواست اجازه دهد؛ ولی یکی از یارنش گفت: «سبحان الله اگر اهل دیلم (کنایه از مردم بیگانه) و کفار از تو چنین تقاضائی می کردند، سزاوار بود که با آنها موافقت کنی» بالاخره ابن سعد با فشار یارانش، شب عاشورا را به امام و اصحابش مهلت داد.[8]
 
تاسوعا و حضرت ابوالفضل
  در بین عزاداران حسینی، روز نهم محرم با نام قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس زینت یافته است.
  بعد از شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، امیر المؤمنین با فاطمه دختر حزام عامریه ازدواج نمود. ایشان از شجاع ترین خاندان عرب برگزیده شده بود تا فرزندانی به دنیا بیاورند که شجاعت در وجودشان موروثی باشد.[9] ثمره این ازدواج، چهار پسر شد: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان؛ به همین خاطر کنیه «ام البنین» را به فاطمه بنت حزام دادند. چهار پسر ام البنین در کربلا در دفاع از امامت و در رکاب امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
 
صفات حضرت عباس
  کنیه ایشان، «ابوالفضل» بود و به خاطر جمال ظاهر و باطنی که داشت به «قمر بنی هاشم» (ماه فرزندان هاشم) خوانده می شد. درباره اوصاف ایشان امام صادق علیه السلام چنین فرموده اند:
 
«کان عمّنا العبّاس نافذ البصیرة، صلب الایمان، جاهد مع أبى عبد اللَّه، و ابلى بلاء حسنا، و مضى شهیدا»
«عمویم عباس، انسانى هوشمند و ژرفنگر و آراسته به ایمانى آگاهانه و استوار و عمیق بود؛ به همراه ابا عبد الله به جهاد پرداخت و در آزمون سرفراز و سربلند سر بر آورد و عمرش با شهادت به پایان رسید»[10]
 
  در زیارت حضرت عباس که از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) منقول است به نکات برجسته ای از وجود قمر بنی هاشم پی می بریم. در این زیارت نامه، اوصافی همچون عبد صالح خدا بودن، فرمان برداری و اطاعت از خدا و رسولش و ائمه، وفاداری و جان نثاری برای امام خود، برای حضرت ابوالفضل ذکر شده است. قسمتی از این زیارت نامه چنین است:
 أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ و التَّصْدِیقِ و الْوَفَاءِ و النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و آلِهِ الْمُرْسَلِ ... السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ و لِرَسُولِهِ و لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ و الْحَسَنِ و الْحُسَیْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ و سَلَّمَ السَّلاَمُ عَلَیْکَ و رَحْمَةُ اللَّهِ و بَرَکَاتُهُ و مَغْفِرَتُهُ و رِضْوَانُهُ و عَلَى رُوحِکَ و بَدَنِکَ‏ أَشْهَدُ و أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَى مَا مَضَى بِهِ الْبَدْرِیُّونَ و الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ‏الْمُنَاصِحُونَ لَهُ فِی جِهَادِ أَعْدَائِهِ الْمُبَالِغُونَ فِی نُصْرَةِ أَوْلِیَائِهِ الذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِهِ
شهادت مى‏دهم که تو تسلیم حسین فرزند نبى مرسل (صلى الله علیه و آله) بوده و او را تصدیق داشته و در مقام وفاء و خیر خواهى او بودى ... درود بر تو اى بنده نیکوکار، بنده‏اى که فرمان بردار خدا و رسولش و امیر المؤمنین و حسن و حسین بودى، درود و رحمت و برکات و مغفرت و بهشت خدا براى تو باد و بر جان و جسد تو باشد و خدا را شاهد مى‏گیرم که تو همان راهى را رفتى که اصحاب بدر رفتند؛ همان کسانى که در راه خدا جهاد کرده، و در جهاد با دشمنان خدا زبان به پند و نصیحت گشوده، در نصرت دوستان خدا سعى بلیغ نموده و از دوستان و محبّین حق تعالى دشمنان را دفع کردند.[11]
 
علمدار
  صبح عاشورا امام، یاران اندک خود را به سه جناح چپ و راست و قلب تقسیم کرد و برای هر یک فرماندهی برگزید و پرچم و عَلم را به دست پرتوانِ برادرش اباالفضل سپرد.[12] علمداری در میدان های نبرد قدیم، نقشی حساس داشت. پرچمدارانِ جنگ را از با صلابت ترین و مقاوم ترین نیروهای مؤمن انتخاب می کردند. علمداران اهتمام شدید داشتند که همیشه عَلم را بلند و در فراز نگه دارند؛ چرا که آن سبب برپائی نیروهای رزمنده بود و لشکر از هم نمی گسست مگر به قتل صاحب رایت و سقوط پرچم.عباس مایه آرامش خاطر حسین بن علی بود و تا زنده بود دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند.[13]
 
سقّا
  در کربلا به حضرت عباس لقب «سقا» (آب آور) داده بودند؛ چرا که تا روز عاشورا چند بار، صف دشمن را شکافته و برای اطفال آب مهیا کرده بود. روز عاشورا پس از شهادت همه یاران، مأمور شد برای اهل بیت امام آب بیاورد؛  در حالی که مسیر آب توسط دشمن بسته شده بود. سقا تنها به دشمن حمله کرد و آنان را کنار زد. خود را به آب رساند. تشنه بود. آب موج می زد.  
عقل گفتش تشنه کامی، نوش کن
 
                                                              عشق گفتش بحر غیرت جوش کن
 
آب گفتش بر صفای من نگر
 
                                                                       قلب گفتش در وفای من نگر
 
عافیت گفتش کف آبی بنوش
 
                                                        عاطفت گفتش که چشم از وی بپوش
 
تشنگی گفتش تو را سازم هلاک
 
                                                          رستگی گفتش که از مردن چه باک؟           
 
  به یاد تشنگی امام و خاندان و اهل بیتش افتاد. هرگز، این رسم وفا داری نیست. به خود خطاب کرد:
 
یا نفس من بعد الحسین هونی                                       وبعده لا کنت ان تکونی
 هذا الحسین وارد المنون                                                 وتشربین بارد المعین[14]
 
«ای نفس، پس از حسین زنده نباشی! این حسین است که در آستانه مرگ و شهادت است و تو آب سرد می‏نوشی؟! به خدا سوگند، این هرگز رسم دینداری من نیست.»
  و آب را بر آب ریخت. آب ننوشید. مشک را پر از آب کرد؛ اما آب به خیمه ها نرسید و عباس در بین راه شهید شد. در حالی که تمام همّش آبرسانی به اهل بیت و اطفال امام بود. عباس شهید شد در حالی که تشنه بود و چنین  عباس تا ابد معلم عشق و وفا لقب گرفت.
 
دو بال برای پرواز
  شیخ صدوق نقل کرده است:
  روزی امام سجاد به عبید اللَّه فرزند قمر بنی هاشم نگاهى کرد. اشک چشمش را گرفت و فرمود:
«روزى به رسول خدا سخت‏تر از روز اُحُد نگذشت که عمویش حمزه در آن کشته شد و بعد از آن موته است که عموزاده‏اش جعفر بن ابى طالب کشته شد. (سپس امام فرمود:) و هیچ روزى همچون روز حسین نبود. سى هزار مرد که گمان می کردند از این امتند دور او را گرفتند و هر کدام به کشتن او به خدا تقرب می جست و حسین، خدا را به آنها یادآوری می کرد، ولی آنها پند نمی گرفتند تا او را به ستم و ظلم و عدوان کشتند. (سپس فرمود:) خداوند، عباس را رحمت کند که ایثار و فداکارى نمود تا آنجا که هر دو دستش بریده شد. خداوند ـ عز و جل ـ به عوض آنها دو بال به او عطا نمود که با فرشتگان در بهشت پرواز مى‏کند؛ چنانچه با جعفر بن ابى طالب نیز چنین کرده بود و عباس را نزد خداى تبارک و تعالى درجه و منزلتى است که تمام شهیدان روز قیامت به آن غبطه مى‏خورند»[15]
 


 .مصباح المنیر، ج2، ص75.[1]
 2. قمی، شیخ عباس؛ دمع السجوم (ترجمه کتاب نفس المهموم)، ترجمه ابو الحسن شعرانی، قم، هجرت، اول، 1381ش، ص190.
 3. امان دادن یعنی کسی را در کنف حمایت خود گرفتن. امان نامه، نوشته ای بود که سبب مصونیت جانی شخص امان یافته می شد.عرب ها نسبت به امانی که می دادند حتی نسبت به دشمن خویش پایبند بودند و نقض آن را ناجوانمردی و نشانه فرومایگی می دانستند.(محدثی، جواد؛ فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، هفتم ،1383 ش، ص61)
[4].نظری منفرد، علی؛ قصه کربلا، قم، سرور، دوازدهم، 1383ش، ص240.
[5].محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید، اول، 1413ق، ج‏2، ص 89. البته برخی امان نامه را یکی می دانند به این صورت که شمر دوست عبد الله بن ابی محل بود و هر دو نسبت فامیلی با ام البنین داشتند. امان نامه را هر دو از عبید الله بن زیاد گرفتند؛ پس یک امان نامه بیشتر نبوده است.(ر.ک: رسول جعفریان؛ تأملی در نهضت عاشورا، قم، نشر مورخ، 1386ش، ص102.)
 . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، دوم، 1362ش، ج‏4، ص 147. [6]
[7] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد،ج2، ص91-93(همان).
 . قصّه کربلا، ص236- 243(همان).[8]
 2.ابن عنبه؛ عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، تحقیق محمد حسن آل طالقانی، نجف، مکتبة الحیدریة فی النجف، سوم،1380ق، ص357.
 . ابو مخنف ازدی، مقتل الحسین، تحقیق حسن غفاری، قم، انتشارات علمیه، 1398ق، ص176.[10]
[11] .کامل الزیارات، ص785 (همان).
 .فرهنگ عاشورا، ص347(همان).[12]
 3 . موسوی المقرم، سید عبد الرزاق؛ سردار کربلا حضرت ابو الفضل العباس (ترجمه کتاب العباس) ترجمه ناصر پاک پرور، بی جا، مؤسسه الغدیر، اول،1411ق، ص275.
 .مقتل الحسین، ص179 (همان).[14]
 .محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، أمالی الصدوق، بیروت، اعلمی، پنجم، 1400ق، ص 462-463.[15]

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » موسی مباشری ( پنج شنبه 90/9/10 :: ساعت 11:6 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

میلاد حضرت امام حسین(ع)
اماکن موجود در کربلای معلی-1
?? اماکن موجود در کربلای معلّی-2
شهدای کربلا
علما و سادات مدفون در کربلا
چهل حدیث در فضیلت کربلا-2
چهل حدیث در فضیلت کربلا-1
ویژه محرم
سوز رقیه
یاحسین (ع)
ولایت پذیری حضرت عباس (ع)
الگوی رشادت و شجاعت
توسل به حضرت عباس (ع)
شبهات عاشورا-5
شبهات عاشورا - 4
[همه عناوین(64)][عناوین آرشیوشده]