اهمیت زیارت عاشورا
مقدمه
درباره زیارت حضرت سیدالشهدا روایات فراوانى وجود دارد(1) و در خصوص زیارت عاشوراى معروف، احادیث متعددى از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده است.(2) امام باقر علیهالسلام این زیارت را به یکى از اصحابش به نام «علقمة بن محمد حضرى» آموزش داده است.
از آن جا که زیارت، نوعى اعلام موضع و مشخص کردن خط فکرى است و آثار سازنده عجیبى دارد، آن چه به عنوان متن زیارتى خوانده مىشود، از نظر محتوا و جهتدهى، از حساسیتى ویژه برخوردار است. به همین جهت، ائمه علیهمالسلام با آموختن نحوه زیارت به یاران خود، به این عمل سازنده جهت و غناى بیشترى بخشیدهاند؛ به گونهاى که زیارتنامههاى رسیده از معصومان علیهمالسلام - مانند زیارت جامعه کبیره، عاشورا، آل یاسین و ناحیه مقدسه - گنجینهاى از تعالیم و آموزشهاى عالى آنان است.
آثار زیارت عاشورا
زیارت عاشورا - که از تعالیم امام باقر علیهالسلام است - به سبب آثار سازنده فردى و اجتماعى و بیان مواضع فکرى و عقیدتى شیعه و نشانه گرفتن خط انحراف، اهمیت ویژهاى دارد. شمارى از دستاوردهاى این زیارت عبارت است از:
1- ایجاد پیوند معنوى با خاندان عصمت و تشدید علاقه و محبت به آنان
این محبت موجب مىشود که زائر، آن بزرگان را الگوى خویش سازد و در جهت همسویى فکرى و عملى با آنان بکوشد؛ همچنان که در قسمتى از زیارت، از خدا مىخواهد که زندگى و مرگش را یکسره همانند آنان قرار دهد؛«اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد.»
از آن جا که این محبت به خاطر خداوند است - و خاندان عصمت از آن جهت که الهى و منسوب به اویند، محبوب واقع شدهاند - مایه تقّرب به خداوند است. در قسمتى از این زیارت چنین مىخوانیم:«اللهم انى اتقرب الیک بالموالاة لنبیک و آل نبیک.»
2- پیدایش روحیه ظلم ستیزى در زائر
تکرار لعن و نفرین بر ستمگران در این زیارت، موجب پیدایش روحیه ظلمستیزى در زائر مىشود. او با اعلام برائت و نفرت از ستمگران و ابراز محبت به پیروان حق و دوستان خاندان عصمت، پایههاى ایمان دینى خود را مستحکم مىکند. مگر ایمان چیزى جز حب و بغض در راه خداست؛ «هل الایمان الاّ الحب و البغض»؟ مومن واقعى در برابر ستم، بىموضع نیست؛ از ستمگر، نفرت و انزجار آشکارى دارد و با مظلوم و جبهه حق، اعلام همراهى مىکند؛«یا ابا عبدالله! انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم.»
3- دورى جستن از خط انحراف
در این زیارت، ریشههاى ظلم هدف قرار مىگیرد؛ «فلعن الله امةً اسّست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعن الله امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التى رتّبکم الله فیها.» ستمى که در عاشورا تحقق یافت، در قلب تاریخ ستم، ریشه دارد. این ظلم، یک حلقه از حلقههاى ستمى است که با انحراف مسیر اصیل خلافت آغاز شد.
4-الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن اسوههاى هدایت
در این زیارت آمده است: «فاسئل الله الذى اکرمنى بمعرفتکم و معرفة اولیائکم و رزقنى البرائة من اعدائکم، ان یجعلنى معکم فى الدنیا و الآخرة و ان یثبّت لى عندکم قدم صدق فى الدنیا و الاخرة.» زائر پس از آن که به حق معرفت پیدا کرد و ستم و ستمگر را شناخت و از آنان دورى جست، با ثبات قدم در مکتب خاندان عصمت و پیروى عملى از آنان، خود را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار مىدهد؛ یعنى، اسوهها و الگوهاى هدایت را - که از سوى خداوند منصوب شدهاند - سرمشق خود قرار مىدهد و همگامى با آنان را مىطلبد.
5- ترویج روحیه شهادتطلبى و ایثار و فداکارى در راه خدا.
6- احیاى مکتب و راه و هدف خاندان عصمت.
نمونه هایی از اتفاقات
یکى از علما مى نویسد با مشکل دشوارى مواجه شدم که راه حلى نداشت ، این باعث آزردگى و ناراحتى روحى من شد تا اینکه به کتاب ((زیارت عاشورا)) دست یافتم وقتى کتاب را خواندم و از محتوى آن آگاه شدم تصمیم گرفتم از اول ماه صفر سال 1412 به مدت چهل روز زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام با سایر آداب آن و دعاى علقمه براى حل مشکلاتم بخوانم ضمناً مشکل ازدواج برادرم نیز بود، مشغول به خواندن شدم تا روز سى و چهارم رسید و مصادف با روزهاى عید زهرا علیهاالسلام شد، مشغول به تهیه وسایل و لوازم لازم براى عید شدم ، و خواندن زیارت را فراموش کردم ، بعد از چند روز در خواب دیدم در منزل پدرم مجلسى براى ختم سوره انعام برگزار شده ، همگى جمع شده بودند و منتظر آمدن قارى بودند، ولى او تأ خیر کرد، و از من خواستند دعا و ختم سوره انعام را بخوانم .
موضوع خوابم را به صورت تلفنى به یکى از مفسران خواب در اصفهان بازگو کردم ، به من گفت :
در کار شما سه مطلب وجود دارد... و سومین آن : شما زیارت عاشورا را مى خواندى و آن را ترک کردى ، مى توانى این عمل را با تداوم در خواندن زیارت اصلاح کنى . خواندن زیارت را مجدداً ادامه دادم ، و در عصر روز چهلم همه مشکلات حل شدند، و موقعیت مناسب براى گرفتن یک منزل مهیا شد.
اما پس از لحاظ خرید منزل با مشکلى رو به رو شدم ، نذر کردم به مدت چهل روز دیگر زیارت عاشورا را بخوانم و الحمدللّه قادر شدم منزلى خریدارى کنم و بعد از آن مشکل ازدواج برادرم نیز حل شد
پیام و هدف عمده زیارت عاشورا
زیارت عاشورا دو پیام عمده دارد: یکی « تولّی » و دیگری « تبرّی ».
تولّی یعنی دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام و انسان های خوب و شایسته و طرفدار حق و عدالت.
تبرّی یعنی بیزار بودن از دشمنان خاندان عصمت و طهارت و بیزار بودن از آدم های فاسد و ظالم و متجاوز به حقوق دیگران.
زیارت عاشورا همه انسان های عاقل و با وجدان را به گسترش عدالت و مبارزه با ظلم و ستم دعوت می کند.
فلسفه خواندن زیارت عاشورا
یکی از فواید زیارت ها به ویژه زیارت عاشورا الگودهی در تمام ابعاد و زوایای زندگی است. در زیارت عاشورا می خوانیم:
« اللّهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد »
« پروردگارا! زندگانی مرا مانند زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت علیهم السلام و مردن مرا مردن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان پاک و مطهرش قرار ده! »
زمانی که کسی این سخنان را خالصانه گفت و ارتباط روحی و معنوی با پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام و سایر ائمه، به ویژه امام حسین علیه السلام پیدا کرد، از آن پس سعی می کند مانند آنها مطیع و عاشق خدا باشد و جز از او نهراسد و از فاسدان و ظالمان ترسی به دل راه ندهد و در مقابل آنان سر تعظیم فرود نیاورد.
این روحیه به برکت خواندن خالصانه « عاشورا » به دست می آید. انقلاب اسلامی ایران به برکت همین زیارت عاشوراست که تا کنون سرافراز و پابرجا مانده است و دشمنان از این همه ابهت و یکپارچگی می ترسند.
در فضائل زیارت عاشورا
فضائل زیارت عاشورا; بر حسب آنچه در فرمایش حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام)و حضرت صادق (علیه السلام)در روایت علقمه و صفوان است ، بیست و دو امر است:
اوّل: ثواب دوازده هزار حج.
دوم : ثواب هزار هزار جهاد .
سوّم: ثواب دو هزار هزار عمره ; که همه آنها را با حضرت رسول (صلى الله علیه وآله)و ائمّه اطهار (علیهم السلام)بجا آورده باشد .
چهارم: ثواب مصیبت هر پیامبرى از اوّلین تا آخرین .
پنجم :ثواب مصیبت هر رسولى .
ششم: ثواب مصیبت هر وصیّى تا روز قیامت .
هقتم:ثواب مصیبت هر صدّیقى تا روز قیامت .
هشتم: ثواب هر شهیدى تا روز قیامت .
نهم: بلندى مقام او صد هزار هزار درجه .
دهم: نوشته شدن هزار هزار حسنه .
یازدهم: محو شدن هزار هزار گناه .
دوازدهم: رسیدن به درجه شهداى با آنحضرت تا حدّى که به هیئت آنها محشور شود ، و در مقامات آنها داخل شود
سیزدهم: ثواب زیارت هر پیامبرى.
چهاردهم: ثواب زیارت هر رسولى .
پانزدهم: ثواب زیارت هر کسیکه زیارت نموده است آنحضرت را از آن روزى که شهید شده اند .
شانزدهم: جواب سلام از آنحضرت (علیه السلام) بجهت قبولى زیارت او .
هفدهم: قضاء و بر آورده شدن حوائج هرقدر و هرچند بزرگ باشد .
هجدهم: سرور قلب بر وجه دوام و همیشگى و روشنى چشم بواسطه رسیدن به آنچه طالب باشد .
نوزدهم: فوز به بهشت .
بیستم: سلامتى از آتش .
بیست و یکم: قبول شدن شفاعت او براى هر کس که از خویش و بیگانه ، گرچه مستحق آتش جهنّم باشند ، جز دشمنان اهلبیت (علیهم السلام) .
بیست و دوّم: ضمانت مؤکّده از حضرت صادق (علیه السلام) و از حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) و از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) و از حضرت ابى عبدالله (علیه السلام)و از حضرت مجتبى (علیه السلام)و از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و از حضرت رسول (صلى الله علیه وآله)و از جبرئیل (علیه السلام) و از حضرت احدیّت جلّ شأنه در حقّ زائر به این زیارت آنکه زیارت او مقبول و سعى او مشکور ، یعنى که هیچ مانعى سبب ردّ آن نشود.
منابع:
1-کامل الزیارات
2- بحارالانوار،
3-اقبال الاعمال
4-مصباح المتهجد
5- مجله پرسمان، شماره 31 .
تاریخ عاشورا
مقتل حرّ بن یزید ریاحی (رضی الله عنه)
نماز ظهر عاشورا و شهادت حبیب بن مضاهر
مقتل دیگر یاران امام حسین (ع)
مقتل جوانان هاشمی
شهادت حضرت قاسم (ع)
شهادت حضرت عباس (ع)
شهادت حضرت علی اصغر (ع)
شهادت حضرت علی اکبر (ع)
شهادت امام حسین (ع)
بعد از شهادت امام حسین(ع)
فرستادن سرهای شهدا به کوفه
دفن اجساد طاهرة شهداء
ورود اهلبیت (ع) به کوفه و ذکر خبر مسلم حصاص
در بیان ورود اهل بیت (ع) به درالاماره
شهادت عفیف
نامه ابن زیاد به یزید و رسیدن خبر شهادت امام (ع) به مدینه
فرستادن جواب نامه ابن زیاد از طرف یزید
ورود اسراء و رؤس شهداء به شام
ورود اهل بیت به مجلس یزید پلید
سخنان حضرت زینب (س) در مجلس یزید
سخنان حضرت امام زین العابدین (ع) در مجلس یزید
در مقابل یزید (ل)
فرستاده پادشاه روم
ورود اهل بیت (ع) به مدینه
مطلب قبلی |
مطلب 37 از 68 |
مطلب بعدی |
|
در بیان فضائل و مناقب و مکارم اخلاق آن حضرت
از اربعین مؤذن و تاریخ خطیب و غیره نقل شده که جابر روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدای تبارک و تعالی فرزندان هر پیغمبری را از صلب او آورد و فرزندان مرا از صلب من و از صلب علی بن ابیطالب (ع) آفرید، به درستی که فرزندان هر مادری نسبت به سوی پدر دهنده مگر اولاد فاطمه که من پدر ایشانم.
مؤلف گوید: از این قبیل احادیث بسیار است که دلالت دارد بر آنکه حسنین علیهماالسلام دو فرزند پیغمبر (ص) میباشند و امیرالمؤمنین سلام الله علیه در جنگ صفین هنگامی که حضرت حسین علیه السلام سرعت کرد از برای جنگ با معاویه فرمود باز دارید حسن را و مگذارید که به سوی جنگ رود چه من دریغ دارم و بیمناکم که حسن و حسین کشته شوند و نسل رسول خدا منقطع گردد.
ابن ابی الحدید گفته: اگر گویند حسن و حسین پسران پیغمبرند، گویم هستند چه خداوند که در آیه مباهله فرماید: اَبنآ ناجُز حسن و حسین را نخواسته، و خداوند عیسی را از ذریت ابراهیم شمرده و اهل لغت خلافی ندارند که فرزندان دختر از نسل پدر دخترند، و اگر کسی گوید که خداوند فرموده است:
ما کان مُحَمَّدٌ اَبا اَحدٍ رِجالِکُمْ. یعنی نیست محمد صلی الله علیه و آله پدر هیچیک از مردان شما در جواب گوئیم که محمد را پدر ابراهیم ابن ماریه دانی یا ندانی بهر چه جواب دهد جواب من در حق حسن و حسین همان است.
همانا این آیة مبارکه در حق زید بن حارثه وارد شده چه او را به سنَّت جاهلیت فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله میشمرند و خداوند در بطلان عقیدت ایشان این آیه فرستاد که محمد صلی الله علیه و آله پدر هیچیک از مردان شما نیست لکن نه آنست که پدر فرزندان خود حسنین و ابراهیم نباشد.
در جملهای از کتب عامه روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله دست حسنین را گرفت و فرمود در حالی که اصحابش جمع بودند:
ای قوم آنکس که مرا دوست دارد و ایشان را و پدر و مادر ایشان را دوست دارد در قیامت با من در بهشت خواهد بود. و بعضی این حدیث را نظم کردهاند:
اَخَذَ اْلَّنبِیُّ یَدَ الْحُسیْن وَ صِنْوِهِ یَوْماً وَ قالَ وَ صَحبَتُهُ فی مَجْمَعً
مَنْ وَدَّنی یا قَومِ اَوْهذیْنِ اَو اَبَوَیهِما فَالْخُلْدُ مَسْکَنُهُ مَعی
و روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله حسنین را بر پشت مبارک سوار کرد حسن را بر اضلاع راست و حسین را بر اضلاع چپ و لختی برفت و فرمود بهترین شترها شتر شما است و بهترین سوارها شمائید و پدر شما فاضلتر از شما است.
ابن شهر آشوب روایت کرده که مردی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله گناهی کرد و از بیم پنهان شد تا گاهی که حسنین را یافت تنها، پس ایشان را برگرفت و بر دوش خود سوار کرد و به حضرت رسول صلی الله علیه و آله آورد و عرض کرد یا رسول الله اِنّی مُسْتَجیرٌ بِالله وَ بِهما یعنی پناه آوردهام به خدا و این دو فرزندان تو از آن گناه که کردهام، رسول خدا صلی الله علیه و آله چنان بخندید که دست به دهان مبارک گذاشت و فرمود بر او که آزادی و حسنین را فرمود که شفاعت شما را قبول کردم در حق او پس این آیه نازل شد وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ الآیه.
و نیز ابن شهر آشوب از سلمان فارسی روایت کرده که حضرت حسین علیه السلام بر ران رسول خدای صلی الله علیه و آله جای داشت پیغمبر او را میبوسید و میفرمود تو سید پسر سید و پدر ساداتی و امام پسر امام و پدر امامانی و حجت پسر حجت و پدر حجتهای خدائی از صلب تو نه امام پدید آیند و نهم ایشان قائم آل محمد علیهم السلام است. و شیخ طوسی به سند صحیح روایت کرده است که حضرت امام حسین علیه السلام دیر به سخن آمد روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله آن حضرت را به مسجد برد و در پهلوی خویش بازداشت و تکبیر نماز گفت امام حسین علیه السلام خواست موافقت نماید درست نگفت حضرت از برای او بار دیگر تکبیر گفت و او نتوانست باز حضرت مکرر کرد تا آنکه در مرتبة هفتم درست گفت به این سبب هفت تکبیر در افتتاح نماز سنت شد.
و ابن شهر آشوب روایت کرده است که روزی جبرئیل به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمد به صورت دحیة کلبی و نزد آن حضرت نشسه بود که ناگاه حسنین علیهماالسلام داخل شدند و چون جبرئیل را گمان دحیه میکردند به نزدیک او آمدند و از او هدیه میطلبیدند، جبرئیل دستی به سوی آسمان بلند کرد سیبی و بهی و اناری برای ایشان فرود آورد و به ایشان داد. چون آن میوهها را دیدند شاد گردیدند و نزدیک حضرت رسول صلی الله علیه و آله بردند حضرت از ایشان گرفت و بوئید و به ایشان رد کرد. و فرمود که به نزد پدر و مادر خویش ببرید و اگر اول به نزد پدر خود ببردی بهتر است. پس آنچه آن حضرت فرموده بود به عمل آوردند و به نزد پدر و مادر خویش ماندند تا رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد ایشان رفت و همگی از آن میوهها تناول کردند و هرچه میخوردند به حال اول برمیگشت و چیزی از آن کم نمیشد و آن میوهها به حال خود بود تا گاهی که حضرت رسول «ص» از دنیا رفت و باز آنها نزد اهلبیت بود و تغییری در آنها بهم نرسید تا آنکه حضرت فاطمه علیهاالسلام رحلت فرمود پس انار برطرف شد و چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شهید شد به برطرف شد و سیب ماند آن سیب را حضرت امام حسن علیه السلام داشت تا آنکه به زهر شهید شد و آسیبی به آن سیب نرسید، بعد از آن نزد امام حسین علیه السلام بود.
حضرت امام زین العابدین علیه السلام فرمود وقتی که پدرم در صحرای کربلا محصور اهل جور و جفا بود آن سیب را در دست داشت و هرگاه که تشنگی بر او غالب میشد آنرا میبوئید تا تشنگی آن حضرت تخفیف مییافت چون تشنگی بسیار بر آن حضرت غالب شد و دست از حیوه خود برداشت دندان بر آن سیب فرو برد چون شهید شد هر چند آن سیب را طلب کردند نیافتند، پس آن حضرت فرمود که من بوی آن سیب را از مرقد مطهر پدرم میشنوم گاهی که به زیارت او میروم و هر که شیعیان مخلص ما در وقت سحر به زیارت آن مرقد معطر برود بوی سیب را از آن ضریح منور میشنود.
و از امالی مفید نیشابوری مرویست که حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: برهنه مانده بود حضرت امام حسن و امام حسین علیهاالسلام و نزدیک عید بود پس حسنین علیهاالسلام به مادر خویش فاطمه علیهاالسلام گفتند ای مادر کودکان مدینه به جهت عید خود را آرایش و زینت کردهاند پس چرا تو ما را به لباس آرایش نمیکنی و حال آنکه ما برهنهایم چنانکه میبینی حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود ای نور دیدگان من همانا جامههای شما نزد خیاط است هرگاه دوخت و آوَرد، آرایش می کنم شما را به آن روز عید و میخواست به این سخن خوشدل کند ایشان را، پس شب عید شد دیگر باره اعاده کردند کلام پیش را، گفتند امشب شب عید است پس چه شد جامههای ما؟ حضرت فاطمه گریست از حال ترحّم بر حال کودکان و فرمود ای نور دیدگان خوشدل باشید هرگاه خیاط آورد جامهها را زینت میکنم شما را به آن انشاءالله، پس چون پاسی از شب گذشت ناگاه کوبید در خانه را کوبندهای فاطمه علیهاالسلام فرمود کیست؟ صدائی بلند شد که، ای دختر پیغمبر خدا بگشا در را که من خیاط میباشم جامههای حسنین (ع) را آوردهام، حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود چون در را گشودم مردی دیدم با هیبت تمام و بوی خوش پس دستار بستهای به من داد و برفت. پس فاطمه علیهاالسلام به خانه آمد گشود آن دستار را دید در وی بود دو پیراهن و دو ذراعه و دو زیر جامه و دو رداء و دو عامه و دو کفش، حضرت فاطمه علیهاالسلام بسی شاد و مسرور شد، پس حسنین علیهاالسلام را بیدار کرد و جامهها را به ایشان پوشانید پس چون روز عید شد پیغمبر صلی الله علیه و آله بر ایشان وارد شد و حسنین را برداشت و به سوی مادرشان برد، فرمود ای فاطمه آن خیاطی که جامهها را آورد شناختی؟ عرضه داشت نه به خدا سوگند نشناختم او را و نمیدانستم که من جامه نزد خیاط داشته باشم خدا و رسول داناترند به این مطلب فرمود ای فاطمه آن خیاط نبود بلکه او رضوان خازن جنت بوده و جامهها از حلل بهشت بوده، خبر داد مرا جبرئیل از نزد پروردگار جهانیان.
و قریب به این حدیث است خبری که در منتخب روایت شده که روز عید حسنین علیهاالسلام به حضور مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و لباس نو خواستند جبرئیل جامههای دوختة سفید برای ایشان آورد و حسنین (ع) خواهش لباس رنگین نمودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله طشت آورد و حضرت جبرئیل آب ریخت حضرت مجتبی علیه السلام خواهش رنگ سبز نمود و حضرت سیدالشهداء علیه السلام خواهش رنگ سرخ نمود و جبرئیل گریه کرد و اخبار داد رسول خدا صلی الله علیه و آله را به شهادت آن دو سبط و اینکه حسن (ع) به زهر شهید میشود و بدن مبارکش سبز شود و حضرت امام حسین (ع) آغشته به خون شهید بود.
عیاشی و غیر او روایت کردهاند که روزی امام حسن علیه السلام به جمعی از مساکین گذشت که عباهای خود را افکنده بودند و نان خشکی در پیش داشتند و می خوردند چون حضرت را دیدند او را دعوت کردند حضرت از اسب خویش فرود آمد و فرمود: خداوند متکبران را دوست نمیدارد و نزد ایشان نشست و با ایشان تناول فرمود، پس به ایشان فرمود که من چون دعوت شما را اجابت کردم شما نیز اجابت من کنید و ایشان را به خانه برد و به جاریة خویش فرمود که هر چه برای مهمانان عزیز ذخیره کردهای حاضر ساز و ایشان را ضیافت کرد و انعامات و نوازش کرده و روانه فرمود.
و از وجود و سخای آن حضرت روایت شده که مرد عربی به مدینه آمد و پرسید که کریمترین مردم کیست؟ گفتند حسین بن علی علیه السلام، پس به جستجوی آن حضرت شد تا داخل مسجد شد دید که آن حضرت در نماز ایستاده پس شعری چند در مدح و سخاوت آن حضرت خواند. چون حضرت از نماز فارغ شد فرمود که ای قنبر آیا از مال حجاز چیزی به جای مانده است؟ عرض کرد بلی چهار هزار دینار فرمود حاضر کن که مردی که احق است از ما به تصرف در آن حاضر گشته، پس به خانه رفت و ردای خود را که از برد بود از تن بیرون کرد و آن دنانیر را در برد پیچید و پشت در ایستاد و از شرم روی اعرابی از قلت زر از شکاف در دست خود را بیرون کرد و آن زرها را به اعرابی عطا فرمود و شعری چند در عذرخواهی از اعرابی خواند اعرابی آن زرها را بگرفت و سخت بگریست، حضرت فرمود ای اعرابی گویا کم شمردی عطای ما را که میگریی، عرض کرد بر این میگریم که دست با این وجود و سخا چگونه در میان خاک خواهد شد. و مثل این حکایت را از حضرت اما حسین علیه السلام نیز روایت کردهاند.
مؤلف گوید که: بسیاری از فضائل است که گاهی از امام حسن علیه السلام روایت میشود و گاهی از امام حسین علیه السلام و این ناشی از شباهت آن دو بزرگوار است در نام که اگر ضبط نشود تصحیف و اشتباه میشود.