عزاداری ائمه معصومین برای امام حسین(ع)
درباره ی چگونگی عزاداری ائمه معصومین (ع) و این که آیا این عزاداری در ایام محرم بوده است یا خیر، لازم است در سیره ی ائمه معصومین(ع) و چگونگی سوگواری آن ها تحقیق و بررسی لازم انجام شود. در این زمینه، سیره ی امام سجاد(ع) و امامان پس از او را به اجمال بررسی خواهیم کرد:
1. عزاداری امام سجاد(ع): از آن جایی که حضرت امام سجاد(ع) هنگام شهادت پدر بزرگوارش، در کربلا حضور داشت و از عمق فاجعه آگاه و چگونگی شهادت آن عزیزان را مشاهده کرده بود؛ بنابراین، بر اساس روایات معتبر، آن حضرت تمام عمر باقی ماندهی خویش را عزادار بود و بر شهدای کربلا گریه میکرد، چنانکه اگرغذایی را خدمت حضرت سجاد(ع) قرار میدادند، اشک از چشمان مبارکشان جاری میشد، تا جایی که گاه غلامی از او میپرسد: آیا حزن و اندوه شما تمام نمیشود؟ حضرت میفرماید: وای بر تو! همانا یعقوب(ع) دوازده فرزند داشت، یکی از آنها ناپدید شد و یعقوب از شدّت اندوه چشمانش سفید (ونابینا) گردید، در حالی که فرزندش یوسف زنده بود! ولی من پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بیتم و تعدادی از یاران پدرم را دیدم که ذبح شده و به خون آغشته بودند؛ پس چگونه حزن و اندوهم تمام شود؟[1]
در «المجالسالسنیّة» آمده است که امام صادق(ع) دربارهی جدش ـ امام سجاد(ع) ـ فرمود: او چهل سال بر پدرش گریه کرد، در حالیکه روزها روزه میگرفت و شبها شبزندهداری میکرد و هنگامی که زمان افطار فرا میرسید و یکی از غلامانش برای او غذا میآورد و عرض میکرد: ای مولای من! میل کنید؛ حضرت میفرمود: فرزند رسول خدا گرسنه شهید شد، فرزند رسول خدا تشنه شهید شد، و همینطور این کلام را تکرار و گریه میکرد تا این که غذا و آب با اشک چشمش مخلوط میشد و این وضعیت همچنان ادامه داشت تا اینکه خدای خویش را ملاقات کرد و به دیدار حق شتافت.[2]
2. عزاداری امام باقر(ع): آمده است: با آمدن ماه محرم، حزن و اندوه در اهلبیت نبوی(ع) ظاهر میگشت و آنان از شعرا میخواستند تا برای جدشان ـ امام حسین(ع) ـ مرثیهسرایی کنند.[3] همچنین در کاملالزیارات ابن قولویه آمده است که امام باقر(ع) در روز عاشورا به سوگواری برای امام حسین(ع) امر فرموده، و در خانهی خویش مجلس عزا اقامه میکرد و…[4]
3. عزاداری امام صادق(ع): دربارهی عزاداری امام صادق(ع) نیز روایات زیادی وارد شده است که از شاعران درخواست مینمود برای جدّش مرثیهسرایی کنند و آنان را بر این امر مقدّس تشویق میکرد و اهلبیت او از پس پرده به مرثیهسرایی شاعران گوش میدادند و گریه و ناله میکردند.[5]
4.عزاداری امام موسی کاظم(ع): در این باره، امام رضا(ع) میفرماید: هنگامی که محرم فرا میرسید، پدرم هرگز با حالت خنده و تبسم دیده نمیشد و ده روز اول محرم به همین شکل بود تا این که روز دهم و روز عاشورا فرا میرسید و این روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و میفرمود: عاشورا روزی است که جدّم حسین(ع) را شهید کردند.[6]
5. عزاداری امام رضا(ع): دعبل خزاعی میگوید: در ایام دههی محرم به محضر آقا و مولای خود، علی بن موسی(ع)، در مرو شرفیاب شدم و آن حضرت را در حالی که اصحابش دور او نشسته بودند، محزون یافتم. وقتی حضرت مرا دید فرمود: مرحبا بر تو دعبل! مرحبا بر کسی که با دست و زبانش ما را یاری میکند؛ سپس حضرت مرا در کنار خودش جای داد و فرمود: ای دعبل! دوست داری شعر بخوانی؛ زیرا این روزها ایام غم و اندوه بر ما اهل بیت و روز شادی دشمنان ما، به ویژه بنیامیه، است؛ سپس برخاست و پردهای بین ما و اهلبیتش زد و آنان را پشت پرده نشاند تا بر مصیبت جدّش حسین(ع) گریه کنند؛ آنگاه رو به من کرد و فرمود: ای دعبل! مرثیه بخوان! تو یاور ما و مرثیهسرای ما هستی، تا زمانی که زندهای.[7] در این هنگام دعبل مرثیهسرایی را آغاز کرد.[8]
6. عزاداری در زمان امام جواد(ع) تا حضرت مهدی(عج): در آن زمانها، عزاداری گاه سیر صعودی و گاه نزولی داشته است؛ مثلاً در زمان امام جواد(ع)، تا حدی امکان عزاداری برای شیعیان فراهم بود و این حالت تا زمان معتصم ادامه داشت؛ اما پس از آن، سیر نزولی یافت و شیعه برای عزاداری و احیای شعائر حسینی در فشار بود.[9] در این دوران نیز عزاداری در ایام محرم نسبت به ماهها و ایام دیگر بیشتر بود.
با توجه به بررسی سیره امامان معصوم(ع)، عزاداری سیدالشهدا در طول سال در مناسبتهای ویژه برپا بود، ولی در ایام محرم، مجالس سوگواری هر روز بر پا میشد و برخی از آنها، مانند امام سجاد(ع)، در ایام محرم سیاهپوش نیز بودند.[10]
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام خواب دیدم خسته و افسرده ام روی من خروارها از خاک بود وای قبر من چه وحشتناک بود تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن سنگ لحد را گل گرفت ناله می کردم ولیکن بی جواب تشنه بودم تشنه یک جرعه آب بالش زیر سرم از سنگ بود غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود خسته بودم هیچ کس یارم نشد زان میان یک تن خریدارم نشد هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت سوره حمدی برایم خواند و رفت نه شفیقی نه رفیقی نه کسی ترس بود و وحشت و دلواپسی آمدند از راه نزدم دو ملک تیره شد در پیش چشمانم فلک یک ملک گفتا بگو نام تو چیست آن یکی فریاد زد رب تو کیست ای گنهکار سیه دل بسته پر نام اربابان خود یک یک ببر در میان عمر خود کن جستجو کارهای نیک و زشتت را بگو ما که ماموران حق داوریم نک تو را سوی جهنم می بریم دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود دست و پایم بسته در زنجیر بود نا امید از هر کجا و دلفکار می کشیدندم به خفت سوی نار ناگهان الطاف حق آغاز شد از جنان درهای رحمت باز شد مردی آمد از تبار آسمان نور پیشانیش فوق کهکشان چشمهایش زندگانی می سرود درد را از قلب آدم می زدود گیسوانش شط پر جوش و خروش در رکابش قدسیان حلقه بگوش صورتش خورشید بود و غرق نور جام چشمانش پر از شرب طهور لب که نه سرچشمه آب حیات بین دستش کائنات و ممکنات خاک پایش حسرت عرش برین طره یی از گیسویش حبل المتین بر سرش دستار سبزی بسته بود بر دلم مهرش عجب بنشسته بود در قدوم آن نگار مه جبین از جلال حضرت عشق آفرین دو ملک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه آمده اینجا حسینفاطمه صاحب روز قیامت آمده گویی بهر شفاعت آمده سوی من آمد مرا شرمنده کرد مهربانانه به رویم خنده کرد گفت آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را اینکه اینجا این چنین تنها شده کام او با تربت من وا شده مادرش او را به عشقم زاده است گریه کرده بعد شیرش داده است بارها بر من محبت کرده است سینه اش را وقف هیئت کرده است اینکه می بینید در شور است و شین ذکر لالائیش بوده یا حسین(ع) دیگران غرق خوشی و هلهله دیدم او را غرق شور و هروله با ادب در مجلس ما می نشست او به عشق من سر خود را شکست سینه چاک آل زهرا بوده است چای ریز مجلس ما بوده است خویش را در سوز عشقم آب کرد عکس من را بر دل خود قاب کرد اسم من راز و نیازش بوده است خاک من مهر نمازش بوده است پرچم من را بدوشش می کشید پا برهنه در عزایم می دوید اقتدا به خواهرم زینب نمود گاه میشد صورتش بهرم کبود بارها لعن امیه کرده است خویش را نذر رقیه کرده است تا که دنیا بوده از من دم زده او غذای روضه ام را هم زده اینکه در پیش شما گردیده بد جسم و جانش بوی روضه می دهد حرمت من را به دنیا پاس داشت ارتباطی تنگ با عباس داشت نذر عباسم به تن کرده کفن روز تاسوعا شده سقای من گریه کرده چون برای اکبرم با خود او را نزد زهرا می برم هرچه باشد او برایم بنده است او بسوزد صاحبش شرمنده است در قیامت عطر و بویش میدهم پیش مردم آبرویش میدهم باز بالاتر به روز سرنوشت میشود همسایه من در بهشت آری آری هرکه پا بست من است نامه ی اعمال او دست من است
شبهات عاشورا- سئوال3
بسم الله الرحمن الرحیم
سئوال
در حادثه ی عاشورا,یکی از سوالات مهمی که ذهن ها را به خود مشغول می دارد, این است که چرا امام حسین علیه السلام زنان و فرزندان خردسال را با خود به کربلا برده اند؟ معمولا انسان در شرایطی که احتمال خطر وجود دارد و در سختی ها و حوادث تلخ خود را سپر بلا قرار می دهد و در شرایط جنگ خانواده را از آن محل دور ساخته ومصون می دارد. همچنین این سوال مطرح می شود که چرا امام خانواده خود را در محیط امن مکه نگذاردند و بعنوان یک رهبر سیاسی آگاه به شرایط خطر, باز هم ایشان را با خود همراه نمودند!
پاسخ
در تحلیل حادثه ی عظیمی چون عاشورا , آن هم حرکت وعملی که از سوی امام معصوم که عِدل قرآن بوده و به فرموده ی رسول گرامی اسلام, ثقل اصغر می باشد نمی توان براحتی به قضاوت و تحلیل نشست و دیدگاه خود را صد در صد قطعی تلقی نمود. بلکه همانطور که ثقلین ( قرآن و عترت) از یکدیگر جدا نیستند, در فهم و درک آنها نیز باید نکاتی مهم را در نظر گرفت.همانطور که قرآن کریم دارای رازها و بطون نهفته و مخفی بوده و اذهان مختلف به وجوه وزوایایی از آن دست می یابند, عمل و حرکت امام معصوم , آن هم واقعه ای با عظمت و ابعاد گسترده ی عاشورا نیاز به عمق نگری و مطالعه ای همه جانبه دارد و در نهایت نیز کسی نمی تواند ادعا کند که به عمق حرکت امام دست یافته است.
در این نوشتار به برخی تفسیرها و تحلیل های موجود در این زمینه می پردازیم؛ و جای تفکر و تدبر و مطالعه ی بیشتر در این موضوع برای مخاطب باقی است.
الف. بر اساس روایات و اعتقادات دینی ما که بر امامت و معصومیت حضرت سید الشهداء علیه السلام معتقدیم, تمام کارهای حضرت از روز اول حساب شده بوده و ایشان بی منطق و حساب و بدون دلیل کاری انجام نداده اند و هیچ عملی بطور اتفاقی و تصادفی صورت نگرفته است.( حماسه حسینی ج 3- ص 315)
ب. کار اباعبدالله علیه السلام, یک رسالت و ماموریت است و در این رسالت , اهل بیت را به عنوان طفیلی همراه خود نمی برد.سفر حضرت یک سفر خطرناک هست اما به این هدف اهل بیت را با خویش همراه نموده است تا رسالتی را در این سفر انجام دهند.( حماسه حسینی – ص 318)
پ. تاریخ اسلام یک تاریخ مذکر- مونث است. یعنی هم مردان و هم زنان در ساختن آن موثر بوده و هستند.ولی مرد در مدار خویش و زن در مدار خویش.( همان- ص 324)
ت. حضور و نقش زنان در کربلا نشانگر و معرف شخصیت حقیقی زن در اسلام است؛ باین معنی که در اسلام , ورود زن در اجتماع به معنی ارائه کردن و عرضه نمودن خود به مردان نیست.این حضور بصورت اختلاط زن و مرد نیست. بلکه زن در مدار خود و حفظ حریم و مرد نیز در مدار خود با حفظ حریم است. و زن در اسلام یک موجود دست و پا چلفتی نیست که از هیچ چیز خبر نداشته باشد.( همان ص 330)
ث. امام حسین علیه السلام از بیعت با یزید سرباز زده و با حکومت او مخالف است و لذا ماندن ایشان در مدینه بدون بیعت با حکومت ناممکن است و راه سفر را در پیش می گیرد. اگر در مکه می ماند تا در پرتو امنیت حرم الهی باشد بی شک حکومت ایشان را رها نکرده و با شکستن حرمت حرم و قتال و جنگ در آن امام را مجبور به بیعت می نمودند که این خود فتنه ای بزرگ است. همانطور که بنی امیه درسالهای بعد این تعرض به مکه را انجام داده و از آن ابایی نداشتند. و ماندن اهل بیت در مکه و عدم همراهی ایشان با سید الشهدا می توانست از بعد دیگری مانع از حرکت انقلابی امام باشد. بدین صورت که حکومت با تعرض به اهل بیت امام, ایشان را مجبور به تسلیم نماید.همانطور که در واقعه ی حره, بنی امیه به احدی از مردم مسلمان مدینه رحم ننموده و به مدت سه روز جان و مال و ناموس مردم را حلال اعلام نمود.
ج. ماندن اهل بیت در هر جای دیگری اعم از مکه و مدینه باز چنین احتمالی را در بر داشت که با تعرض عمال حکومت و اسیر و زندانی نمودن ایشان, روحیه ی امام را تحت تاثیر قرار داده و با آزرده نمودن ایشان, حضرت را مجبور به تسلیم و بیعت نمایند.
چ. حضرت با اهل بیت خود به امید نامه های دعوت و بیعت مردم کوفه به آن سمت حرکت نمودند.زیرا کوفه شهری شیعه نشین بوده و آن مردم در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام از دوستان خاندان عترت بودند.در زمان حکومت امیرمومنان با معاویه جنگیده بودند و در اصل مهمترین و پایدارترین شیعیان امام علیه السلام در این شهر بودند. بسیاری از صحابه پیامبر اکرم و تابعین در این شهر می زیستند که به امام نامه نوشته و وعده ی وفاداری داده بودند. با این وصف حرکت امام بهمراه اهل بیت خویش بسوی این شهر امری خردمندانه و معقول بود.
خ. همراه بردن اهل بیت به کربلا یک فلسفه ی عظیم داشته است. همانطور که در مباهله نیز پیامبر اکرم برای نفرین و مبارزه به گروه ناحق, اعضای خانواده ی خویش را به همراه برده و در معرض مصاف با دشمن قرار داد. این حرکت به این معنی است که: آنقدر بر عقیده ی خود مطمئن و پابرجا هستم که اهل بیتم که همه ی زندگی ام هستند همه را به کارزار آورده ام.
س.همراهی اهل بیت امام حسین در واقعه ی کربلا این مهم را گوشزد می نماید که حفظ کیان اسلام از خطر نابودی و دفاع از عقیده ی حق , زن و مرد نمی شناسد.و آنجا که این مهم در خطر باشد و مسلمانان در تشخیص و انجام وظیفه کوتاهی نمایند هیچ مانع و عذر و بهانه ای برای انسان وجود ندارد و با آنچه در اختیار خویش دارد باید نسبت به حفظ کیان دین قیام نماید.
ش. باید توجه نمود که قیام امام حسین علیه السلام بدون حضور اهل بیت ایشان کامل نمی شد. امام با تدبیر و دوراندیشی دقیق, زنان و فرزندان را به صحنه ی کربلا بردند تا راوی و گزارشگر صحنه های عاشورا و تبیین حقایق این حرکت انقلابی عظیم باشند و بدین وسیله آن جامعه ی خفته و در غفلت را بیدار نمایند.بی شک اگر مردم کوفه عهدشکن نبودند عترت به عرصه ی کربلا و اسارت نمی رفتند. و مردان جنگجو باید این وظیفه را بانجام می رساندند.
ع. به گفته ی مرحوم کاشف الغطاء در مقتل, اگر حسین بن علی علیه السلام و فرزندان او کشته می شدند ولی آن سخنرانی ها و افشاگریها ی اهل بیت در آن موقعیت های حساس نبود, آن آثار و اهدافی که امام حسین(ع) در واژگون ساختن حکومت یزیدی داشتند محقق نمی شد.
غ. حضرت می دانست که همه ی اصحابش به شهادت می رسند واین حرکت مروجینی می خواهد که ندای حق و حقیقت را به گوش انسانهای عاقل برسانند و لذا زنان و فرزندان حضرت مکمل قیام خونین عاشورا و مبلغ حقیقی فلسفه ی قیام امام و حفظ آن از تحریفات و دروغ ها و مکرهای حکومت بنی امیه بودند.
ف. پیام رسانی و افشاگری زنان و دختران کاروان کربلا چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدینه در حقیقت پاسداری از خون شهدا و نهضت حسین بن علی(ع) بود.
ق. آن دوران خفقان اموی که حتی احادیث نبوی ممنوع از نقل است و مورد انواع تحریف ها به نفع حکومت قرار گرفته , لازم است شاهدان عینی و راویانی راستین باشند که از واقعه ی کربلا سالم عبور کنند و و توسط دشمن کشته نشوند تاحقیقت را به گوش مردم برسانند. و این ها نیست مگر تدبیر نظامی و دوراندیشی امام در حرکت کاملا حساب شده ی خویش در براندازی حکومت باطل.
ص. سخن آخر اینکه: بی شک حضور اهل بیت امری الهی و بخواست خداوند بوده است و امام با علم غیبی و رویای صادقه ی خویش مامور بوده اند که در رسالت عظیم خویش برای زنده کردن اسلام حقیقی, خاندان و اهل و فرزندان را نیز بهمراه ببرند. چنانچه فرمودند: انّ اللهَ شاءَ ان یراهُنَّ سبایا. خداوند خواست که ایشان را در سارت ببیند. ( بحار الانوار ج 44 ص 364)
بسم الله الرحمن الرحیم
حادثه ی کربلا حادثه ای است که بدون آنکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد, میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعت از وقت را صرف بزرگداشت آن و نیز شنیدن قضایای مربوط به آن نموده ایم.و میلیاردها تومان در این راه خرج شده است.کربلا یک حادثه ی بزرگ اجتماعی است که دخل و تصرف در حقایق آن سبب تحریف این حقیقت خواهد بود.استاد شهید مرتضی مطهری که یک اسلام شناس حقیقی و آگاه به زمان است, خطر بزرگ تحریف در این حادثه ی عظیم را گوشزد نموده و معتقدند که ما در نقل و بازگو کردن حادثه ی عاشورا هزاران تحریف وارد کرده ایم.تحریفهایی که گاه اصل قضیه را واژگون نموده و نیز سبب پایین آوردن و مسخ این واقعه شده است.به شکلی که در جهت بی خاصیت و بی اثر کردن آن بوده و همه , از علما و گویندگان امت, و هم مردم تقصیر دارند.دروغ ها و تحریف ها پیرامون حادثه کربلا به حدی است که استاد مطهری اینچنین می نویسد: امروز باید عزای حسین علیه السلام را گرفت؛ اما برای حسین در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن, این همه دروغهایی است که درباره ی حادثه کربلا گفته می شود و هیچکس جلوی این دروغها را نمی گیرد.برای مصیبت حسین بن علی باید گریست, ولی نه برای شمشیرها و نیزه هایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد, بلکه بخاطر دروغها.
نکته ی مهم آنکه همه ی ما در برابر این دروغها مسئولیم. بی شک آن روضه ای ارزش حقیقی را داراست و روح انسان را اوج و تعالی بخشیده و به مکتب حسین بن علی علیه السلام پیوند می دهد که معارف و سطح فکر را ارتقا بخشیده و هدف و فلسفه ی قیام حسین بن علی را بازگو نماید؛ اشک حاصل از چنین معرفتی نه تنها سیر دهنده و بالا برنده است , بلکه صیقل دهنده و پاک کننده نیز هست. اما اشکی که از راه قصابی کردن حاصل شود اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد.مطلبی که نباید از نظر دور داشت این است که در میان وقایع تاریخی کمتر واقعه ای را می توان یافت که از نظر سند و نقل های معتبر به اندازه ی حادثه ی کربلا غنی باشد. و اشتباه است اگر چنین تصور شود که علت دروغ ها و شبهه افکنی ها در این مورد به این خاطر است که نقل های تاریخی محدود و یا نامعتبر است. بلکه حادثه ی کربلا دارای معتبرترین منابع و اسناد تاریخی است و این حوادث در منابع شیعه و سنی بطور مبسوط بیان شده و با یکدیگر انطباق دارند و به یکدیگر نزدیک هستند.
پرسش ها و تشکیک ها و شبهه هایی که گاها از شبکه های خبری و یا فرقه های معاند با اسلام و مکتب تشیع مطرح می شود نه تنها از عظمت این حادثه نمی کاهد, بلکه سبب روشن شدن وجوه مختلف این حادثه و عمق بخشی باورهای مسلمانان شده و روشنگری هر چه بیشتر و شناخت نسبت به آن را بهمراه دارد.
در این ستون بر آنیم تا به یکی دیگر از این شبهاتی که مطرح شده است بپردازیم.
سوال:
چرا حسین بن علی و یارانش در کربلا با وجود آن همه عطش, چاه نکنده اند؟ زمین کربلا با واقع شدن در کنار شط فرات زمینی حاصلخیز است که با کندن 4 الی 5 متر می توان به آب رسید. آیا آن هفتاد و دو تن توانایی کندن زمین و حفر چاه را نداشتند؟
پاسخ:
همگی مورخین و جغرافیدانان بر این نکته اذعان دارند که واقعه ی کربلا در غرب رود حسینیه یا علقمه واقع شده است.(دایرة المعارف مصاحب, ج 2 ص 2190 ذیل واژه کربلا) در واقع علقمه یا حسینیه نهری کوچک است که از فرات منشعب شده و کربلا تا فرات حدود 20 کیلومتر فاصله دارد. از نظر جغرافیدانان, عراق از مناطق گرم و سوزان محسوب می شود( لغتنامه دهخدا- ج 10 شماره 15786) و گرمای سوزان کربلا را می توان از زائرانی که به آنجا مسافرت می کنند جویا شد. تا اواخر آبان ماه کربلا گرم و غیر قابل تحمل است.و آبادانی نسبی امروز کربلا ناشی از توجه شیعیان به این منطقه و حفر شعبه های متعدد از رودخانه به این سرزمین و کشت و کار در آن و اطراف حرم حضرت سید الشهداء علیه السلام بوده است و قبل از واقعه ی عاشورا, این سرزمین, دشتی خشک بیابانی بوده است.بعلاوه رود فرات همیشه پر آب نیست و درماههای گرم سال آب آن به حداقل رسیده و بسیاری از شعبه های آن خشک می شود.
مطلب دیگر آنکه امام حسین علیه السلام هنگام مواجهه با سپاه حر بن یزید – قبل از توبه ی حر- از او خواستند اجازه دهد تا امام و یارانش در غاضریه در شمال شرق کربلا که دارای آب بود فرود آیند و حر نیز به ماموریت از ابن زیاد این تقاضا را نپذیرفت و نامه ی ابن زیاد را خواند که در آن آمده است: ( آنها را در سرزمینی بی آب و سبزه فرود آور... ) این مطلب در کتب تاریخی شیعه و سنی آورده شده است.
مطلب دیگر آنکه برخلاف ادعای بی اساس پرسش کننده, کربلا دارای سفره های آب زیرزمینی نمی باشد و اکنون نیز همین گونه است.
همچنین در پاسخ به این شبهه باید یادآوری نمود که: در هنگام جنگ و محاصره ی سخت دشمن , آنهم با سپاهی کوچک و محدود, فرصت و نیرویی برای چاه کندن نمی ماند.وقتی لشکری 72 نفره در مقابل سپاهی که به نقل مورخین حداقل 30000 نفر در حلقه ی محدود محاصره قرار دارند و هر لحظه امکان حمله ی ناگهانی و غافلگیرانه ی دشمن به هسته ی مرکزی وجود دارد, تدبیر نظامی و عقل و خرد حکم می کند که هر چند نفر از این سپاه کوچک در حال آماده باش بوده و مواضعی را که هر لحظه امکان حمله و نفوذ یا تیراندازی دشمن وجود دارد مراقبت نمایند. در چنین شرایطی انسان برای حفظ موقعیت خود فرصت خواب را هم نخواهد داشت چه رسد به چاه کندن و رفتن به درون زمین و اشتغال به چنین عمل غافل کننده ای .
کندن چاه در محیط بیرون از خیمه گاه نیز بی شک مورد تعرض دشمن واقع می شد و دشمنی که آب را سد نموده قطعا با آن مقابله می نمود. و در هر صورت کندن چاه با آماده باش نظامی در تناقض خواهد بود.
در پایان نظر آیت الله مکارم شیرازی را در پاسخ به شبهاتی در این حوزه از سایت خبری طارق نیوزنقل می نماییم:
با اهداء سلام و تهیات.تعبیرات غیر مودبانه ای که آنها در گفتگوهایشان بکار برده اند, بهترین دلیل بر تعصب و نادانیشان است. مشکل آنها این است که عاشورای حسینی در هر سال باشکوه تر و سبب عظمت شیعه می شود.آنها می خواهند به نحوی آن را کم رنگ و بی رنگ کنند و قطعا نمی توانند.
اما مسئله تشنگی در مهرماه در کربلا که نسبتا منطقه گرمی است جای تعجب نیست و در مورد حفر چاه نیز در برخی روایات آمده به هنگامی که می خواستند چاه حفر کنند مورد حمله قرار می گرفتند...
بابی انت و امی یا حسین
بسم الله الرحمن الرحیم
از جمله اساسی ترین پایه های اعتقادی مسلمانان و بخصوص شیعه واقعه ی کربلا می باشد.
دشمن تلاش می کند با انواع شبهه اصل عاشورا را مسئله ای محدود در نقطه ای از جزیرة العرب آن هم جنگی قبیله ای و خانوادگی قلمداد نموده واز این طریق آن را کم رنگ نماید . آنها که تحمل نام اسلام را ندارند, تردیدی ندارد که با آنچه که سبب اعتلا و قدرت گرفتن اسلام و مسلمین می شود نیز بیگانه اند. واقعه ی عاشورا آن حادثه ی عظیم است که نه تنها اقلیت شیعه را اعتلا و قدرت بخشید؛ بلکه عامل بیدارگری و الگوگیری در بسیاری از انقلابها و حرکتهای آزادیخواه در سطح جهان بوده است. این حقیقتی است که دشمنان بخوبی دریافته اند و تا آنجا که در توان دارند به مبارزه با این حقیقت همیشه زنده و تاثیرگذار بشریت پرداخته و به زعم خود تلاش نمایند تا از رنگ آن بکاهند. غافل از آنکه نور خداوند را هرگز نمی توانند خاموش نمایند.
از آنجا که واقعه ی عاشورا اساس حیات اسلام و قوام دین است و رفع تیرهای شبهه و تردید از آن بمنزله بزرگداشت و حفظ اسلام است, بر آن شدیم تا در چندین شماره به شبهات و تردید افکنی های دشمنان نادان پرداخته و با روشنگری و بصیرت, سنگ بنای باورهای خویش را استحکام بخشیده و بعلاوه در بیدارگری این عرصه نقشی ایفا نماییم.
سوال: 1
چرا این همه در زیارت عاشورا , بعد از صلوات و شب نوزدهم رمضان و .. به لعن و نفرین می پردازید؟ از رافت پروردگار و رحمت بی انتهایش بعید نیست که افراد ظالم نیز بخشوده شده و وارد بهشت گردند!
پاسخ:
الف.) لعن در لغت به معنای طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از جانب خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیق است. و اگر از انسان باشد به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر برای کسی است.( راغب اصفهانی- مفردات- ج 3 ص 471)
ب) در قرآن کریم خداوند متعال 37 بار « لعن» را با انتساب به خودش و یک بار با انتساب به مردم به کار برده است.و این حد از بکار بردن این واژه خود دلیل است بر مجاز بودن کاربرد آن برای خداوند متعال.خداوند, ستمکاران , کافران, افراد مسخ شده بنی اسرائیل, کسانی که عادت بر آزار پیامبر داشتند, یهودیان مخفی کننده ی حق, و آنهایی که به زنان پاک نسبت ناروا می دهند را لعن نموده است.پس همانگونه که خداوند ارحم الراحمین است, اشدالمعاقبین و مجازات کننده نیز هست. و در آیه 159 بقره نیز مومنین را امر فرموده بر لعن آن ستمکاران.
ج) با مراجعه به احادیث نبوی پی می بریم که رسول خدا تعبیر « لعن» و مشتقات آن را در موارد بسیاری, حتی برای مسلمانان و برخی از صحابه بکار برده اند. نهی های شدید حضرت همراه با غضب بخاطر اعمال زشتی بوده که از برخی سرزده است و چنین لعن هایی را سبب شده است. چند نمونه:
فرمودند: خداوند لعنت کند شراب, شرابخوار, ساقی(شراب دهنده) وفروشنده و خریدار را.
و فرمودند: خداوند لعنت کند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را در قضاوت.و فرمودند: خداوند لعنت کند ربا و گیرنده ربا و دهنده آن و نویسنده و شاهد آن را .(موسوعه – ج6 ص 594)
با این وصف کاربرد لعن و نفرین برای انسانها نیز مجاز است.
د) زیارت نوعی اعلام موضع و مشخص کردن خط فکری است.
ه) آنچه بعنوان متن زیارت خوانده می شود از نظر محتوا و جهت دهی از حساسیتی ویژه برخوردار است.و زیارت عاشورا موضع عقیدتی و فکری شیعه و نشانه گرفتن خطوط فکری انحرافی است. بنابراین باید گفت: لعن شعار همیشگی شیعه است.
و) تکرار لعن و نفرین بر ستمگران در زیارت عاشورا, موجب پیدایش و تقویت روحیه ی ظلم ستیزی و مقاومت است.
ز) تکرار لعن ها در زیارت عاشورا سبب تقویت روحیه ی شهادت طلبی و نترسیدن از ایثار جان و دارایی در راه حفظ اسلام و ارزش های دین است. و دشمنان سخت از این موضوع هراسان و بیزارند.
ح) مشخص نمودن موضع برای کسانی که بر طریق حق اند امری لازم است؛ زیرا در این صورت است که منافقان و دشمنان مشخص شوند.امام صادق علیه السلام فرمودند: هیهات ! دروغ می گوید کسی که ادعا کند دوست ماست و از دشمن ما بیزاری نجوید. ( بحار- ج 27 ص 58)
ط) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: از بزرگترین چیزهایی که بهترین ملائکه سماوات با آن تقرب می جویند صلوات بر دوستان ما اهل بیت لعن بر دشمنان ما است.(بحار ج 65 ص37 ) بنابراین لعن و اعلان برائت از افعالی است که سبب تقرب انسان است و بلکه جزء اعمال فرشتگان است.
ی) حب و بغض دو نیروی بسیار عظیم اندکه اگر در حد کمال در انسان رشد نمایند, اثر عظیمی خواهند داشت.همانگونه که با پیدایش عشق و محبت شدید , نیرویی عظیم در انسان پدید می آید و می تواند تمام قوا را به کار انداخته و بسوی محبوب سوق دهد؛ بغض و نفرت نیز می تواند انسان را از دشمن و یا انسان شقی بیزار و دور نموده و این بیزاری از انسان بد در حقیقت بی زاری جستن از بدیهاست. بنابراین باید گفت که لعن و بیزاری جستن مداوم نسبت به ستمگران, انسان را از انفعال و بی تفاوتی نسبت به ستم و ستمگر خارج نموده و به نیرویی فعال و متحرک و موثر و سازنده تبدیل می کند.
ک) « تولّی و تبرّی » دو امر مهم در اسلام هستند که مورد سفارش و تاکید قرار گرفته اند. انسان نمی تواند خوب و بد و مظهر خوبی ها و بدی ها را با هم دوست داشته باشد. زیرا دو امر متضادند..
ل) روانشناسان نیز بر این باورند که از راههای اساسی برای بازداشتن مردم از فساد و بدی ها و سوق دادن آنها به سمت مطلوبها, ارائه ی الگوهای کامل و قوی از هر دوطرف است.و این مطلب از حیث روانی و اجتماعی بسیار تاثیرگذار است.
م). حب و بغض تنها در قلب باقی نمی ماند؛ بلکه بازخورد آنها را در رفتار افراد باید مشاهده نمود. با ملکه شدن حب و علاقه به اهل حق و همچنین بغض و انزجار نسبت به اهل باطل در باطن انسان است که رفتار مطابق حق نیز شکل گرفته و شالوده ی رفتار ظاهری انسان, باطن و درون فرد است.
ن) لعن و سلام دو شعار اساسی برای اعلان خطر و نیز بشارت هستند.لعن هشدار است از وجود خطر کمین های دشمن و انحرافات.
با این توضیحات می توان سخن را اینگونه ختم نمود که: لعن یک اصل ضروری و زیربنایی است که از ضروریات اجتماع مسلمین محسوب می شود و از راههای اساسی در هدایت به سمت حق و حقیقت و دوری از باطل و اهل آن می باشد. چگونه می توان کسی را که مستحق تبری و لعن و انزجار است مضایقه نمود در حالی که خداوند متعال می فرمایند:
قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ: برای شما مومنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید که آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت های شما که بجای خدا می پرستید به کلی بیزاریم. ما مخالف و منکر شماییم و همیشه میان ما و شما کینه و دشمنی خواهد بود. ( الممتحنة : 4)
در این روز امام حسین (ع) و یارانش در واقعه کربلا در جنگ با لشکر یزید به شهادت رسیدند و مسلمانان در آن روز سوگواری میکنند.
سابقه? سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی (ع) به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال 61 هجری میرسد.
اولین مراسم سوگواری را حضرت زینب (س) در مسجد کوفه بر امام حسین (ع) برگزار کرد. قبل از آن در کنار اجساد شهدا در کربلا برگزار شد.
روز دهم محرم، روز شهادت سالار شهیدان و فرزندان و اصحاب او در کربلا است. عاشورا در تاریخ جاهلیت عرب، از روزهای عید رسمی و ملی بوده و در آن روزگار، در چنین روزی روزه میگرفتند، روز جشن ملی مفاخره و شادمانی بوده است و در چنین روزی لباسهای فاخر می پوشیدند و چراغانی و خضاب میکردند.
در جاهلیت، این روز را روزه میگرفتند. در اسلام، با تشریع روزه رمضان، آن روزه نسخ شد.
در فرهنگ شیعی، به خاطر واقعه شهادت امام حسین (ع) در این روز، عظیم ترین روز سوگواری و ماتم به حساب میآید که بزرگترین فاجعه و ستم در مورد خاندان پیامبر (ص) انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهل بیت (ع) این روز را خجسته شمرده به شادی میپرداختند، اما پیروان خاندان رسالت، به سوگ و عزا مینشینند و بر کشتگان این روز میگریند.
امامان شیعه، یاد این روز را زنده میداشتند، مجلس برپا میکردند، بر حسین بن علی(ع) می گریستند، آن حضرت را زیارت میکردند و به زیارت او تشویق و امر می کردند و روز اندوهشان بود.
از جمله آداب این روز، ترک لذتها، دنبال کار نرفتن، پرداختن به سوگواری و گریه، تا ظهر چیزی نخوردن و نیاشامیدن، چیزی برای خانه ذخیره نکردن، حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و ... است.
در دوران سلطه امویان و عباسیان، شرایط اجتماعی اجازه مراسم رسمی و گسترده در سوگ اباعبدالله الحسین (ع) را نمیداد، اما هرجا که شیعیان قدرت و فرصتی یافته اند سوگواری پرشور و دامنه داری در ایام عاشورا به راه انداختهاند.
از قرنها پیش عاشورا به عنوان تجلی روز درگیری حق و باطل و روز فداکاری و جانبازی در راه دین و عقیده، شناخته شده است.
حسین بن علی(ع) در این روز، با یارانی اندک ولی با ایمان و صلابت و عزتی بزرگ و شکوهمند با سپاه سنگدل و بیدین حکومت ستم یزدی به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایی و آزادگی و حریت مبدل ساخت.
عاشورا گرچه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق وجدانها و دلها اثر گذاشته که همه ساله دهه محرم و بویژه عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن علی(ع) می گردد و همه، حتی غیر شعیه، در مقابل عظمت روح آن آزادمردان تعظیم میکنند.
امام حسین(ع) که به دعوت اهل کوفه از مکه عازم این شهر بود تا به شیعیان انقلابی بپیوندد و رهبری آنان را به عهده گیرد، پیش از رسیدن به کوفه، در کربلا به محاصره نیروهای ابن زیاد در آمد و چون حاضر نشد ذلت تسلیم و بیعت با حکومت غاصب و ظالم یزیدی را بپذیرد، سپاه کوفه با او جنگیدند.
حسین و یارانش روز عاشورا لب تشنه با رشادتی شگفت تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله نور، به اسارت نیروهای ظلمت درآمده به کوفه برده شدند. هفتاد و دو تن یاران شهید او، بزرگترین حماسه بشری را آفریدند و یاد خویش را در دل تاریخ و وجدان بشرهای فضیلت خواه، ابدی ساختند.
عاشورا در مقایسه با بسیاری از رخدادهای دیگر، حجم کمی از وقایع را به خود اختصاص داده و آغاز و انجام آن، در برهه ای کوتاه اتفاق افتاده است. اما یکی از حوادثی است که در طول تاریخ خویش، بیشترین توجه را به خود جلب کرده و علاوه بر نقش گسترده وتاثیر عمیق اجتماعی تاریخی خود، به صورت فرهنگی ویژه با ساختاری منحصر به فرد در آمده است.
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
نهم محرم را، «تاسوعا» گویند. «تاسوعا» از ریشه «تسع» به معنای نُه می باشد.[1]
عقل گفتش تشنه کامی، نوش کن
|
|
عشق گفتش بحر غیرت جوش کن
|
|
آب گفتش بر صفای من نگر
|
|
قلب گفتش در وفای من نگر
|
|
عافیت گفتش کف آبی بنوش
|
|
عاطفت گفتش که چشم از وی بپوش
|
|
تشنگی گفتش تو را سازم هلاک
|
|
رستگی گفتش که از مردن چه باک؟
|
|